چت روم

چت روم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
آن که پیشاپیش رایها تاخت ، درست را از خطا باز شناخت . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

میخوام بعد این 10 ماهی که از سال گذشته و وبلاگم خاک گرفته

از براورده شدن آرزویی بنویسم که سال ها انتظارشو کشیدم

شاید به نظرت مسخره بیاد اما... واسه من دنیا تا ارزش داشت اون لحظه ای که...

بزار از اول برات بگم... از لحظه ورودم به...

(در مورد قبلش و دردسرای رفتن به اونجا به دلایل امنیتی نمیشه توضیح داد)

روز 1شنبه هفته گذشته تو روزنامه خراسان یه خبر بد جوری حواسمو پرت کرد...

"اردوی تیم فوتبال پرسپولیس در مشهد"

زنگ زدم به آقای ظهورنیا، نماینده تیم تو مشهد...

خبرو تایید کرد، گفت فردا شب وارد مشهد میشن تا 5شنبه شب هستن

دلم تاپ تاپ میکرد...

خلاصه میگم براتون...

با مژی قرار گذاشتیم هتل پارس

من بنا به دلایلی دیر رسیدم، مژی اونجا بود

جلوی هتل یه نفر کارتمو دیدو گفت تو لابی بشین تا بیان

رفتم تو نشستم کنار مژده و حرف زدیم با هم

یه نیم ساعتی گذشت، یه دفعه یکی با لباس تیم اومد پایین

دقیق که نگاه کردم دیدم آره

وحید هاشمیان بود

رفتم جلو

-سلام آقای هاشمیان، بوووق هستم از خبرگزاری بوووق!! میشه چند دقیقه وقتتونو بگیرم؟

با یه لبخند کوچیک گفت من تو خبرگزاری بوووق با آقای بوووق ارتباط دارم

یه لبخند سرد زدمو برگشتم پیش مژده

یه مدتی گذشت تا...

بله... شروع شد

یکی یکی شیرای خفته ی قرمر شروع به پایین اومدن کردن

اول مجتبی شیری اومد،چند نفری که تو لابی بودن ریختن سرش!! عکس، امضا...

مژی رفت جلو، خودشو معرفی کردو شروع کرد به صحبت کردن...

من چشمم به آسانسوره، پس کی میاد اونی که به خاطرش تا اینجا اومدم؟؟؟

دلم تاپ تاپ میکنه...

بازیکنا میان تک تک...

شیث، نصرتی، اولادی...

شیث گفت میدونی که من مصاحبه نمیکنم!

نصرتی گفت ساکمو بزارم میام و اومد و با مژده صحبت کرد

اولادی در رفت!

کلی مصاحبه از دست دادم که مبادا تو بیای و من نتونم باهات حرف بزنم

شکوری رو به مژی نشون دادم،محمدم اومد،با منصوریم که قبلا گرفته بودیم...

همه اومدن دیگه، پس آخه  تو کجایی؟؟؟

یه دفعه...


 نوشته شده توسط ... کوچولوی خوشبخت ... در چهارشنبه 90/10/7 و ساعت 3:25 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 5
مجموع بازدیدها: 93015
جستجو در صفحه

پیوندهای روزانه
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو